Sunday, May 13, 2007

سیبیل پارتی

بازم الی منو بازی دعوت کرده.مرسی.مرسی. البته میدونید بعد از صد سال عکسهای پاریس رو زدم که پست پاریس رو بذارم. ولی خوب دعوت شدم دیگه...شرمنده

بهترین لحظه ی عمر : راستش الان که فکر میکنم میبینم بهترین لحظات عمر من وقتیه که پیش دینی و بانی هستم. نگران چیزی نیستم و احساس آرامش عجیبی میکنم. دیروز بعد از ظهر که از شرکت برگشتم یکی از این لحظات بود
بدترین لحظه ی عمر: بی تردید بدترین لحظه ی عمر من وقتی بود که خبر تصادف و مرگ بابای بانی رو شنیدم. وای هیچوقت اینقدر احساس ناراحتی و بدبختی و استیصال نکرده بودم

بهترین اتفاقی که ممکنه برام بیفته اینه که با همه ی کسانی که دوستشون دارم به یک کشور امن و آروم که حقوق انسانی درش رعایت میشه مهاجرت کنم
بدترین اتفاقی هم که ممکنه برام بیفته اینه که خدای نکرده خدای نکرده زبونم لال مامانمو از دست بدم. این نگرانی و وحشت همیشه با منه. نمیدونم چرا

عزیزترین فرد زندگی من حقیقتن بانیه. میدونید دینی و مامانم رو هم بی اندازه دوست دارم ولی بانی چیز دیگه ایه. ناراحتی هرکسی رو میتونم تحمل کنم به جز اون. علت اینکه در اثر فوت باباش اینهمه به من فشار اومد این بود که من از دو جهت خون دل میخوردم. دیگه نبودن اون انسان شریف و غصه دار شدن بانی
منفورترین فرد زندگیم خوب میدونید یک سری افراد هستند که آدم همینطوری ازشون بدش میاد مثلن از رفتارشون از تیپ و قیافشون یا از بی ادب بودنشون. ولی اثر چندانی تو زندگی آدم ندارند ولی بعضیها واقعن اثر منفی رو زندگی و آینده آدم میذارن. درحال حاضر منفورترین انسان زندگی من الفنون هست. یک نفر دیگه هم هست که اصلن نمیتونم بهتون بگم

این دفعه آقایون دعوتن به ترتیب الفبا :
بالتازار- حاج باران – حاج واشنگتن – دکتر مانولو – رضا 53

مهمون افتخاری منم که زده بلاگشو داغون کرده کسی نیست جز مشتی ماشالا که قراره اگه اینجا رو میخونه تو کامنت دونی جواب بده
به این میگن یک سیبیل پارتی اساسی
*******************************************************
نیکو ببین چه کردی...فونتتو پیدا کردی
مرسی الی . قلبونت. بوس.