Monday, November 26, 2007

میان خوب و خوب تر

1. بیتابی.آتیشی. حسودی. نگاهت سوزندس. میخوای فقط مال تو باشه. میخوای فقط به تو بخنده. میخوای فقط تو رو ببینه. میخوای فقط با تو صحبت کنه. میخوای اونم احساس تو رو داشته باشه. میخوای باهاش تنها باشی و کسی دور و برتون نباشه. میخوای روبروت بنشینه نه کنارت. میخوای از نبودنت زجر بکشه. میخوای دوریتو از عمق وجودش احساس کنه. ترس از دست دادنش دست از سرت بر نمیداره. وقتی کنارت نیست براش پرپر میزنی. وقتی کنارته نگران هستی که الان وقت تموم میشه و میره.وقتی دوره هزار تا حرف باهاش داری و تو خیالت ساعتها باهاش صحبت میکنی. وقتی پیشته هیچی یادت نمیاد ساکت ساکتی.همیشه ازش متوقعی.وقتی ازش نه میشنوی میشکنیش نابودش میکنی میکشیش بدترین تصویرها رو تو ذهنت ازش میسازی. وقتی بهش میگی نه توقع داری نابود بشه غمگین بشه اصلن خودشو بکشه. به همه شک داری که حتمن میخوان از تو بگیرنش. به اون شک داری که هرکاری رو برای آزار تو انجام میده.میخوای هرچه کوچکتر و محدودتر باشه که برش تسلط داشته باشی. میذاری خطا کنه و بعد به رخش میکشی تا خودتو بزرگ جلوه بدی.متغیری و در مقابل عملهای ثابت عکس العملهای مختلف نشون میدی.فقط زیباییهاشو میبینی اون هم خیلی بیشتر از چیزی که هست. همیشه مضطربی. به هیچ چیز و هیچکس اطمینان نداری. قلبت فشردس. خودت از رویاهات دربارش شرمنده ای. وقتی ارتباطت باهاش تموم میشه خرد و لهش میکنی. بدترین تصاویر رو ازش در ذهنت میسازی. ازش متنفر میشی.

2. گرمی. آرومی. نگاهت ملایمه. دلتنگش میشی ولی بی تابی نمیکنی.کنارش مینشینی نه روبروش. دوست داری باهاش تو جمع باشی . از شادیش شادی و از غمش ناراحت. زیباییهاشو میبینی و زشتیهاشو بهش گوشزد میکنی. همیشه تشویقش میکنی . توقعی ازش نداری. آرزوی پیشرفتش رو داری و کمکش میکنی. عقایدش برات محترمه ولی باهاش بحث هم میکنی. در کنارش به آرامش میرسی و فکر کردن به اون انرژی بهت میده. دنبال رابطه جسمی نیستی. دوست داری همه تحسینش کنند و دوستش داشته باشند. نمیخوای در انحصار تو باشه. به محض اینکه احتمال خطا در راهش میبینی بهش گوشزد میکنی. وقتی ارتباطت باهاش تموم میشه با یادش به آرامش میرسی. برای قابل تقدیره و براش آرزوی سعادت داری. به وجودت گرمی میده. شاد و سرحالت میکنه.به محدودیتهاش احترام میذاری و براش ایجاد فضای باز میکنی .همیشه بهترینها رو براش میخوای . احساست نسبت بهش پایداره.

من نمیدونم اسم یک چیه اسم دو چیه. هر دو رو تجربه کردم. بارها و بارها. هر دو رو دوست داشتم که شیرینی های مختص خودشون رو دارند. دکتر شریعتی تفکیکشون کرده به عشق و دوست داشتن. ولی اونقدر این واژه ها و جملات رو به ابتذال کشیده شده اند که ...نه من این اسامی رو انتخاب نمیکنم براشون.

شما کدوم رو میپسندید؟ شما کدوم رو تجربه کردید؟ شما کدوم واژه ها رو مناسبشون میدونید؟