Sunday, October 21, 2007

واقعیت من

معرفی:
من نیکو متولد 18 فروردین 1357. (به خدا امسال تولدم یادتون بره میکشمتون) .نام پدر رضا.شماره شناسنامه 236. صادره از شمیران. لیسانس مهندسی مواد. کارشناس تضمین کیفیت در یک شرکت مهندسی. خیلی مهربون(خواهش میکنم!) و گاهن بداخلاق کسی که موقع خوشی و ناخوشی همش میخنده. مرتب درحال پیک زدنه و وقتی عصبیه علاوه بر اینکه زیر چشمش یک سانت گود میره فرکانس پیکهاش به هم نزدیک میشه. اعتماد به نفس خوبی نداره و میخواد همه ی دنیا ازش راضی باشن. به فردین بازی علاقه زیادی داره. به بوی گندو ریش حساسه. چرت و پرت زیاد میگه ولی ته دلش چیزی نیست. از دروغ و نامردی متنفره. صراحتش وحشتناکه. وای وقتی میگه فدات بشم واقعن میشه. و اگه بگه از بدم میاد واقعن بدش میاد.از همه ی چیزهای قلابی بدش میاد(چون یاد ایام داغون و تحریمهای دوران کودکی میفته). وقتی سوار خر شیطون میشه خدا هم نمیتونه پیادش کنه.کمی غد و بر خلاف اونچه سعی میکنه نشون بده ،شدیدن احساساتیه. مرز شوخی و جدیش خیلی مواقع معلوم نیست و این دوستاشو سردرگم و گاهن عصبانی میکنه. یک کمی (کوچولو ها) از خود راضیه. (خوب خودزنی دیگه بسه)

فصل و ماه دوست داشتنی:

پاییز عشق منه. توش بدجوری احساساتی میشم. مخصوصن مهر و آبان. ولی روز تولدم رو تو بهار خیلی دوست دارم. علاقه زیادی به عدد هشت دارم. روز هشتم هر ماه روز مورد علاقه منه. ولی در تمام سال ماه مورد علاقم اردیبهشته. اردیبهشت برای من یعنی زندگی. مهر و آبان یعنی عشق. حالا شما باشید زندگی رو انتخاب میکنید یا عشقو؟ من زندگی رو انتخاب کردم.

رنگ:

سبز. یک سبز تیره ی خاص مد نظرمه. کمتر نظیرش رو دیدم. صورتی رو هم دوست دارم. آبی خیلی رنگ معمولیه برام. از سیاه بدم میاد. قرمز عصبیم میکنه. زرد رو هم معمولن دوست دارم. زرد پر رنگ ها. وای از لیمویی و آبی کمرنک متنفرم.

غذا :

نظر خاصی ندارم. میدونید یک جور غذای چینی دوست دارم که با یک جور صدف با نام سنت ژاک یا مول درست میشه اسمش نمیدونم چی چیه. کلن زیاد اهل غذا نیستم. ولی پاستیل دوست دارم. لواشک هم . آلوچه که دیگه نگو مخصوصن اون قسمتی که دستکش میشه. آب طالبی هم دوست دارم. بعضی وقتها که عصبیم قهوه آرومم میکنه. ویفر هم دوست دارم. همیشه از بچگی آرزو داشتم به جای یک بشقاب غذا یک قرص میدادند بخورم.

موسیقی :

من عاشق کارهای شجریانم. علیزاده رو هم دوست میدارم. البته خودش رو بیشتر .با اون ژستش و نگاهش و موهاش...وای...ولی همیشه یک اهنگ دارم که بهش گیر دادم . آخرین گیرهام عبارتند از : داغ عارف(شجریان) واست میمیرم(سونت باند). رویای آبی(هاتف). یک آهنگ داریوش که نمیگم بهتون تا تو کفش بمونید. شازده خانوم (ستار). hello(لاینل ریچی). (هماهنگی رو دارید؟)

بدترین ضد حال:

اینکه معلم کلاس اول رئیس مستقیمم شد.اینکه اومدم یک رازی (!) رو برای کسی تعریف کردم که خودش یک پای ماجرا بود و من نمیدونستم. اینکه شوخی هام گاهن جدی گرفته میشه. اینکه بیام ببینم دو تا بیشعور همچین پارک کردند که من نمیتونم بیام بیرون.

بزرگترین قول:

اینکه سعی کنم آدم باشم. البته این قول رو به خودم دادم در نتیجه بعضی وقتا که زیرآبی میرم کسی نیست بازخواستم کنه.

ناشیانه ترین کار:

تازه که اومده بودم این شرکت یک فرم فرستادم برای شخص مدیر عامل که تو مجمع دربارش نظر بدن بعد دو ساعت برام پسش فرستاد و یادداشت که فرم سالم برام بفرست. پایین فرم رو نگاه کردم. فکر میکنید چی دیدم؟ دیدم جای لبام زیر فرمه. من عادت دارم کاغذها رو به لبم بچسبونم ولی نه فرمی که برای مدیرعامل میفرستمو!

بهترین خاطره:

میدونید من به کارهای یواشکی خیلی علاقه دارم. بهترین خاطرات من کارهای یواشکیه که انجام دادم. و هنوز هم انجام میدم. خوب نمیتونم بگم چیان. خودتون اگه میتونید حدس بزنید.

بدترین خاطره:

مرگ... – دعواهایی که با بانی میکنم – خبری که درباره یک دوست شنیدم – دیوونه بازی هایی که درمیارم.

شخصی که بخوام ملاقاتش کنم:

محمدخاتمی – محمدرضا شجریان – ابراهیم نبوی

دعا میکنم:

برای شفای همه ی مریضها. (و صد البته در حال حاضر برای فانوس بلاگستان)

نفرین میکنم:

اهلش نیستم. میگن نفرین دوسر داره. اون سرش برمیگرده به خود آدم. (وای ننه!)

وضعیت در ده سال آینده:

مهاجرت کردم و دارم حسرت روزهایی که ایران بودم رو میخورم. احتمالن یک دختر دیگه هم دارم به نام مثلن دریا یا دنیا. بانی کچل شده. من هم هشتاد کیلو شدم. شما ها همه یکی ده سال پیرشدید. هنوز بلاگم رو دارم. هنوز در نوسان هستم بین منطقی و عاقل بودن یا هرهری مذهب و لا ابالی بودن. رشته ای که دوستش دارم رو خوندم و در حال تکمیلش هستم. بالاخره یک زبان دیگه یادگرفتم. کمتر از الان دیوونه بازی درمیارم.

حرف دل:

با اینکه خیلی تنبلم در تماس گرفتن. با اینکه خیلی محتاطم در برقراری ارتباط. با اینکه خیلی فیلتر میکنم احساساتم رو. ولی از صمیم قلبم دوستتون دارم. یکی یکیتون رو.(احساساتی میشویم!)