Tuesday, March 11, 2008

از نوعی دیگر

نیکو تصور کن :

" تو خونه تنهایی. نصفه شبه. یک صدایی میشنوی و میبینی یک سایه رو دیواره. میری ببینی چیه که با یک مرد گنده (البته اون گفت قوی هیکل) روبرو میشی . فوری یک چاقوی تیز میزاره زیر گلوت و میگه یا باید تسلیم بشی یا میکشمت. تردیدی نیست که اگر صدات دربیاد کشته میشی. دسترسی به هیچکس و هیچ چیز هم نداری."

تو چکار میکنی؟

اول نمیدونم چرا بی اختیار یاد فاطی افتادم تو فیلم قیصر.
-------------------------------------------------------------------
یادمه تا بیست سال پیش وقتی دختری دوست پسر داشت از دید عموم مردم دختر خوبی به حساب نمیومد.
یادمه اگر پسری با دوست دخترش ازدواج میکرد مردم میگفتند حتمن دسته گلی به آب داده که مجبور شده دختره رو بگیره.
یادمه مادرها دنبال دخترهای آفتاب مهتاب ندیده برای پسرهاشون بودند.

نمیدونم در چند سال اخیر چه اتفاقی افتاده که داشتن دوست پسر امری طبیعی شده.
که مادری حال و حوصله ی خواستگاری رفتن برای پسرش رو نداره و آرزوشه که خودش یکی رو پیدا کنه.
که داشتن ...قبل از ازدواج امری پسندیده و لازم به حساب میاد.

نمیدونم این تغییرات بدون پشتوانه فرهنگی. بدون ایجاد زمینه اجتماعی مناسب. بدون توجیه منطقی طرفین امر. چطور و چطور و چطور اون هم اینقدر سریع اتفاق میفته؟

خانواده ای رو میشناسم که همسر دختر بزرگشون تا زمان عقد فقط گردی صورت عروس رو دیده بود و الان دختر کوچکشون با دوست پسرش تو اتاق میره و در رو پشت سرش قفل میکنه.
دوستانی دارم که وقتی مدرسه میرفتیم اجازه سینما اومدن با همکلاسیهاشون رو نداشتند و الان خواهر و برادراشون در هجده سالگی با دوستاشون مسافرت میرن.

من هم یکی از افراد این جامعه ام. به دنبال شکسته شدن این حریمها...این تفکرات سنتی ...این باورهای به ظاهر غلط...آیا هیچ تلاشی برای نشان دادن راه درست...نقطه ی اپتیمم...روش صحیح... به افراد با باورهای جدید ، انجام میشه؟
-------------------------------------------------------------------
دوم فکر کردم :
ممکنه اگر زنی به جهت عدم تسلیم جونش رو از دست بده اسطوره ی پاکی بشه یا اسطوره ی حماقت ؟
ممکنه اگر زنی فکر کنه زندگیش ارزشمند تر از این حرفهاست مظهر هرزه گی و لا ابالی گری بشه یا حق انتخاب زندگیش محترم شمرده بشه؟