Monday, March 3, 2008

پاستیل در سالی که گذشت

سال 86 رو نگاه میکنم. توش نور افکنهای خیره کننده ای میبینم که تمام سال رو روشن کرده حتی سال دیگه رو هم روشن کرده. برای به دست آوردن بعضیهاشون ضربه های سختی خوردم ولی همین ضربه ها منو قوی کردند.

1. یک اخلاق گندی داشتم که فکر میکردم هیچکس نمیتونه برای من رازداری کنه. بالاخره تونستم دردم رو با کسی به اشتراک بذارم. و اون به بهترین شکلی که در اون شرایط ممکن نبود به ذهنم برسه راهنماییم کرد.
2. یک اخلاق گند دیگه داشتم که نمیتونستم به هیچکس اعتماد کنم. البته هنوز هم کمابیش همونم ولی خیلی بهتر شدم. دارم اعتماد میکنم.
3. یک اخلاق گندتری هم داشتم اون هم غروری بود که وقتی یقمو میگرفت حاضر بودم بمیرم ولی نشکنمش.فهمیدم گاهی باید زیر پا بذارمش.
4. امسال سال تجربه ها بود به خدا. اندازه پنج سال شاید هم بیشتر تجربه آموختم.
5. حس میکنم به ادمها نزدیکتر شدم. مدتها بود فکر میکردم چقدر از همه دورم. یا چقدر همه از من دورند.
6. نگاهم به زندگی بهتر شده. مثبت تر شدم . قبلن هرچی رو میدیدم به جوانب منفیش فکر میکردم.
7. زبونم نسبت به پارسال درازتر شده.
8. کمی با سیاست تر شدم.
9. خیلی راحت تر میتونم بدیها رو ببخشم. راحت تر میتونم از اشتباهات چشم پوشی کنم. راحت تر میتون بقیه رو دوست داشته باشم. حتی راحت تر از پارسال!
10. نسبت به خانوادم احساس مسئولیت بیشتری پیدا کردم. بالاخره فهمیدم که احساس مسئولیت کافی نیست به انجام رسوندن این مسئولیت لازمه.
11. فهمیدم که باید از اکنون لذت برد.با این پیش فرض نگرانیم نسبت به آینده کمتر شده.
12. نمیدونم این خوبه یا بد. امسال خیلی به مشکلات خندیدم و چون ماشالا تعدادشون هم کم نبود الان زیر چشمم دو تا چین عمیق خورده. ولی روش خوبی بود.
13. یک عادت بدی داشتم اون هم اینکه تا تقی به توقی میخورد اشکم سرازیر میشد. دیگه اونطوری نیستم. حداقل جلوی دیگران میتونم خودمو کنترل کنم.
14. دوستهای خوبی پیدا کردم. در همین دنیای مجازی ، با دیدن بچه ها درهای بزرگی به دنیای واقعی که بعضی جوانبش از دید من مخفی مونده بود به روم باز شد.
15. یک سری تواناییهای جدید در خودم یافتم ( اصرار نکنید که نمیگمشون). یک سری تواناییها رو هم که میدونستم دارم رو فراموش کرده بودم که به یاد آوردمشون.
16. پول.زیبایی.شهرت.سمت.تیپ.هیکل.قرو قمیش. نازو ادا. هیچکدومشون اندازه ی یک ذره معرفت و یکدلی و صمیمیت نمیارزه.
17. حقیقت زندگی ما افرادی هستند که باهاشون زندگی میکنیم. کار و دوست و همکار و...همه فرعند. قدر بستگان درجه یک و دو و حتی سه مون رو بدونیم.

صبحهای قشنگ بهار امسال ، عصرهای طولانی و گرم تابستونش، بعد از ظهرهای دلگیر پاییزش و شبهای طولانی زمستونش به من ثابت کرد که انسان . یعنی من و تو . چیزی رو که میخواد میتونه بدست بیاره. هرچی که باشه. چه مادی چه معنوی. بزرگترین درسی که امسال به من داد همین بود.