Monday, April 27, 2009

من و اون - از لحاظ آلوچه

حالا هی نگید چرا! خوب راستش رو بخواید خیلی از کسایی که من تا حالا دیدم اینطوری بودند. من فهمیدم و اعتراف کردم. اونا یا هنوز نفهمیدن یا اعتراف نمیکنند!
منظورم گیر دادنه! حالا هی بگید چرا این کتاب فنگ شویی تموم نمیشه یه چیز دیگه شروع بشه!!! خوب چون گیر جدیدی پیدا کردم! یعنی اینکه الان به مدت یک هفتس که تا وقت گیر میارم میرم تو کار علیزاده! نه یک ساز دیگه نه یک نوازنده دیگه! بازم یعنی چی؟ یعنی میرم هرچی سی دی ازش دارم میارم عین خل ها زل میزنم بهش!! اگرم مانع صدایی داشته باشم بی صدا نگاه میکنم. اگر مانع تصویری هم داشته باشم به عکسش زل میزنم! حالا شانس آوردن به قول بانی طرف بی ریخته و قد و بالایی نداره. ولی خدایی نفس ماجرا این نیست! اینه که تو گیر بدی و ول نکنی! حتی به قیمت اینکه در اثر پلک نزدن طولانی اشک از چشمت جاری بشه.جالب اینه که تصویر بی صدا رو قبول دارم ولی صدای بی تصویر رو نه!!! به قول بانی خدا به راه راست هدایتم کنه!