Tuesday, April 21, 2009

یاد باد آن روزگاران یاد باد

میدونستم اتفاق می افته ولی نه اینقدر زود...نه از این راه...همیشه همینطوره. دقیقن وقتی که انتظارش رو نداری پیش میاد.

جالبه... پیش میاد و تو مجبور میشی برگردی و یه نگاهی به خودت بندازی...ببینی هنوز همونی؟ بهتر شدی؟ بدتر شدی؟ واقعن طوری زندگی میکنی که میخواستی یا لااقل ادعاش رو داشتی یا فکر میکردی لایقته؟ همه چی خوبه؟

نمیدونم!!! نه دیگه آدم اون روزها نیستم.از این نظر مطمئنم. خیلی ساده بودم ...خیلی...نمیدونم بهتره یا بدتره ولی بیشتر همرنگ مردم شدم. زندگیم؟ کارم؟ گیج شدم. برگشتم و به خودم نگاه کردم. دوست داشتم زندگیم اینطوری باشه؟ اصلن دوست داشتم چطوری باشه؟

آدمهایی که به اندازه یک عمر از هم دور بودند، وقتی به هم میرسند اونقدر حرف برای گفتن دارن که فقط بنشینند به هم نگاه کنند و لبخند بزنند!