Saturday, December 8, 2007

کار بی مزد


1.میخواستم بگم یک برنامه ای بذارید با هم بریم جاسک برای آموزش بچه های کارگاه.(منظور اینه که با هم بریم من درس بدم آقا بخوابه بعد بره تو جلسه بگه رفت جاسک آموزش دادم)
2.با گرفتن مشاور برای استقرار OHSASموافقت نشده . چون تو کارگاه خارگ الزام کارفرما داریم برای اجرا نظر من اینه که با هم روش اجرایی ها رو در بیاریم و بریم کارگاه اجرا کنیم.( یعنی برو به ده تا شرکت دوست و آشنا رو بنداز و روش اجرایی الگو بگیر بعد جیگرت دربیاد و تطابق بده با کار خودمون و برای خودمون نمونشو بنویس بعد برو کارگاه سرویس شو تا مستقر بشه. حداقل هزینه پیشنهادی توسط مشاور هشت میلیون و نیم بوده و اینا فکر میکنن من وظیفمه این کارو مجانی انجام بدم . تازه به نام رئیس)
3.با توجه به عوض شدن مدیر عامل پیشنهاد من اینه که برای همه ی مدیران شرکت دوره ی ممیزی داخلی بذاریم . شما خودتون درس بدید.( استعلام گرفتم هزینه ی تدریس یک روزه ی این دوره با هر مدرس در پیتی حداقل روزی صد و پنجاه تومنه که اینطوری دارن مفتی تمومش میکنن و وانمود میکنن من وظیفمه)
4.از دوستان و آشناهاتون سراغ بگیرید ببینید میتونن چند تا پستر تبلیغاتی مدیریت کیفیت برای ما تهیه کنند(یعنی مجانی دیگه. منت این دوست و اون آشنا سر من باشه که اینا نمیخوان یک قرون خرج کنند. ضمنن انگار من منشی ام که برم دنبال این کارها)
5.یک قرار بذارید بریم کرج انبار شرکت رو بازرسی کنیم ببینیم چی به درد میخوره چی به درد نمیخوره. بعد مزایده راه بندازیم اجناس رو بفروشیم..(ای خدا. من موندم آخه من چکاره بیدم)
6.من با شرکت...قرار گذاشتم بریم تو استقرار سیستم بهشون کمک کنیم.(بابا جون من . مگه من بیکارم یا حمال مفت شما؟)
...
چند روز پیش بانی سر این موضوع یک دعوای اساسی باهام کرد. میگه زبونت فقط برای منه. به نظرش من یک آدم ترسوی بدبختم که نمیتونم به رئیس بگم نه و این کارها وظیفه ی من نیست. البته شاید هم بلد نیستم کارم رو انجام بدم و مجبورم اینطوری باج بدم. شاید هم فکر میکنم واقعن فردینم البته فردین رو با شعبون بی مخ اشتباهی گرفتم. و هزار تا حرف دیگه برای اینکه منو تحریک کنه که این کارها رو قبول نکنم.
ولی چه کنم. برای فرار از روده درازی و اصرارو هندونه زیر بغل گذاشتن ها هم که شده فوری میگم باشه.و بعد مینشینم و عین یک ابله واقعی حرص میخورم.