Wednesday, August 26, 2009

بشر بودن یا نبودن

در آشفته بازار این روزها چیزی که بیشتر از همه حرص منو در میاره "حقوق بشر"ه . این روزا که تو یه کشوری مردم رو میکشن و بعد بیست سی روز جنازه "یخ زده"شونو تحویل میدن و تهدید میکنند که اگه شیون و گریه کنید به همون سرنوشت یخ زده"گی دچار میشین. وقتی متفکرین و تئورسین ها رو با پیش بینی ارتکاب به جرم دو ماه دو ماه میندازن تو انفرادی و با اعمال انواع شکنجه های روحی و روانی ازشون اعترافات به نفع خود میگیرند. وقتی تو تجمعات سکوت که حتی یک نفر صداش درنمیاد مستقیم به قلب و مغز مردم شکلیک میکنند. وقتی چهل نفر چهل نفر بی نام و نشان جسد انسانها رو خاک میکنند. وقتی هزار کار دیگه میکنند که حتی تصورش آدم رو دچار کابوس و روانپریشی میکنه. تو یاد "سازمان بین المللی حقوق بشر" می افتی و حالت از تمام دنیا به هم میخوره. آیا به این میگن عدم دخالت در مسائل داخلی یک کشور؟!!

در این رابطه "تاریخ تفتیش عقاید " رو میتونید بخونید ، البته نخوندید هم نخوندید! میتونید خودتون حوادث این روزها رو یادداشت کنید نسل اندر نسل منتقلش کنید تا چند صد سال دیگه ، با همین عنوان ، نوادگانتون منتشرش کنند و پولی به جیب بزنند و فاتحه ای نثار روحتون کنند.

ما تازه رسیدیم به قرون وسطی!