Monday, May 12, 2008

اند بد شانسی

فکرشو بکنید سپر ماشینتو رو چسبوندید به گلگیر ماشین جلویی پاتون رو کلاجه و دارید همینطوری هی گازمیدید و دستتون رو هم از روی بوق بر نمیدارید. راننده جلویی هم فقط پشت کلش معلومه و نه بهتون راه میده نه تند تر میره! قیافتون رو هم کردید عین برج زهر مار و هی از آینه بغلو نگاه میکنید. در همین هین گوشیتون زنگ میزنه و میبینید دوست بانیه (حالا دوست شوهر یا زنتونه که براش خدای شخصیتید)
سلام نیکو جان!
سلام علی جان خوبی؟
آره ببینم تو الان تو سربالایی کامرانیه نیستی؟
هان؟ بله چرا هستم.
صدای خنده!
میبینی علی از صندلی کنار راننده ماشین جلویی برمیگرده و باهات بای بای میکنه! راننده هم امیر داداششه که همین هفته پیش از فرنگستون اومده و خودت کلی در نقد رانندگی و فرهنگ آن در ایران براش داد سخن دادی.

توی پارک با بچت نشستی و برای اینکه غذاشو بخوره هی براش قصه میگی:
(با صدای کلفت و خش دار)گرگه گفت: آی کدو قلقله زن تو ندیدی پیرزن؟
(با صدای نازک جیغ جیغی)قلم بده قلم بده من کدوی قلقلیم!
بعد بچه میگه نانا نانا (یعنی شعر بخون)
(بازم با صدای جیغ جیغی) ماهی خوب و ناز من تو آ ب شنا میکنه واسم...
بعد بچه دست دستی میکنه و تو هم یادت میره که اصولن پارک یک محیط عمومیه و شروع میکنی دست دستی و نانای با بچه که یهو یه صدایی میگه: سلام خانم نیکو! دنیا دور سرت میچرخه! اه! آخه وکیل شرکت تو پارک چکار میکنه!!!!
--------------
پ.ن:
3. مرگ بر منطق!
4. مرگ بر صراحت!
5. مرگ بر حاضرجوابی!
6. مرگ بر زود دخترخاله شدن!
7. مرگ بر پستی که صبح علی الطلوع حالت را بگیرد!
8. مرگ بر هرآنچه در توست و نمیخواهی اش و هرآنچه در تو نیست و میخواهی اش!(جمله از خودمان است!)