Wednesday, June 25, 2008

و... پایان

بعد از چهل و پنج دقیقه صحبت پای موبایل با آقای دکتر پشت در دندانپزشکی .آقای دکتر بهت میفهمونه که: "عزیزم تنها راه زنده موندنت خودکشیه"

بعد از یک ساعت صحبت با خانم دکتر روبروی در بسته ی یک مغازه تو پاساژ. خانم دکتر بهت میفهمونه که:
"عزیزم تنها راه زنده موندنت خودکشیه"

بعد از روزها کلنجار رفتن با خودت و تجربه کردن کشش و کرنش و تنش و چندین و جند "اش" که تو دانشکده یادت دادند در باره ی خواص مواد خودت به خودت میفهمونی که
"عزیزم تنها راه زنده موندنت خودکشیه"

یوزر نیم و پس وردت رو وارد میکنی.
نفس عمیقی میکشی.
و خودکشی میکنی.
به همین سادگی!